دانستن کار سختی نیست وقتی به اینترنت و گوگل دسترسی داریم. برای هر پرسش پاسخی هست. اما این «دانای کل» با حافظهی ما چه میکند. نتیجهی تحقیقات بتسی اسپرو نشان میدهد که حافظه مان در حال انتقال به شبکه است.
دانستن کار سختی نیست وقتی به اینترنت و گوگل دسترسی داریم. برای هر پرسش پاسخی هست. اما این «دانای کل» با حافظهی ما چه میکند. نتیجهی تحقیقات بتسی اسپرو نشان میدهد که حافظه مان در حال انتقال به شبکه است.
دب روی (Deb Roy)، مدیر و موسس بلوفین لابز (Bluefin Labs) و استاد دانشکده فنی ماساچوست، نتیجهی تحقیقات خود را در نمایشی بی نظیر ارا ئه داده است. او که میخواست بداند، کودک چگونه سخن گفتن میآموزد، از روز تولد پسرش، در همهی گوشه های خانه، دوربین نصب کرد تا تمام لحظه های زندگی او را زیر نظر بگیرد. نتیجه، ۹۰ هزار ساعت فیلم بود که در آنها میشد دید، چطور کلمهی Water زاده میشود. همه چیز ضبط شده بود. هر صدایی و کلامی و آوایی. همهی آنچه که شاید اگر ثبت نمیشد، «روی» و همسرش دیگر هیچگاه آن را به خاطر نمیآوردند.
اریک اشمیت مدیر اجرایی گوگل، چند هفته پیش در ابتدای یکی از سخنرانی هایش، پیش بینی کرد تا سال ۲۰۲۹ هارد اکسترنالی با ظرفیت ۱۱ پتابایت به بازار خواهد آمد که بهای آن کمتر از ۱۰۰ دلار خواهد بود. اشمیت گفت:«بر اساس تخمین من بر روی این حافظه میتوان ۲۴ ساعت هر روز ِ ۶۰۰ سال را با کیفیت بالا ذخیره کرد.» ظرفیتی که نه تنها برای ذخیرهی ثانیه ثانیهی زندگی «از گهواره تا گور» کافی است که برای نسل های بعدی هم «جا» باقی میماند.
دب روی ثابت کرد که میتوان همه چیز را به خاطر آورد. اشمیت وعده داد که جا برای ذخیره تمام زندگی پسر و پسرهای روی خواهد بود.
خبر اشمیت اما بازتاب چندانی در رسانهها نیافت. گویا کسی شگفت زده نشد. چرا؟ شاید به این دلیل که هم اکنون هم در حال ذخیرهی زندگی مان هستیم؛ یا به دست خود یا به دست گوگل.
حافظهی بی حد و مرز، مزیت یا عیب؟
شاید پیش آمده باشد که از پیدا شدن ناگهانی عکس مان در اینترنت نگران شده باشیم. عکسی که جایی در صفحهی «دوستی» به اشتراک گذاشته شده. اما این تنها یک پیش نمایش است. تمامی زندگی ما قابل بازسازی است. اینترنت هیچ چیز را فراموش نمیکند. از طریق آنچه که خود ذخیره کرده ایم یا ردی که توسط دیگران از ما بر جای مانده است.
ما جزیی از زندگی دیجیتال دیگران شده ایم. ارتباطات میان انسانها هیچ گاه به اندازهی امروز در هم تنیده نبوده است. فیس بوک این ادعا را ثابت کرده است. کسی که تا دیروز برایمان «هیچ کس» بوده حالا در فیس بوک «دوست» شده. ما دیگر نه به عنوان فرد که بخشی از یک مجموعه ایم. مجموعه اگر اراده کند، میتواند تمامی قطعات زندگی مان را مثل پازل کنار هم بچیند.
شاید باید اشمیت را کمی جدی تر بگیریم هنگامی که از قدرت آینده، یعنی قدرت ذخیره سا زی، قدرت به خاطر سپردن حرف میزند. آینده از آن پتابایت است و جاودانه شدن. تلاش برای نوعی رسیدن به مومیایی دیجیتال. همهی زندگی مان ضبط میشود. گوگل میداند، موزیک، کتاب، فیلم مورد علاقه مان چیست. میداند از چه بیماری هایی رنج میبریم و کجا به دنبال اطلاعاتی دربارهی آن هستیم. گوگل به جای ما به یاد میآورد. بحث های فراوانی بر سر حافظهی بی مرز اینترنت وجود دارد. برخی مانند ویکتور مایر شون برگر، برنامه نویس و کارشناس اینترنت معتقدند که باید به اینترنت فراموش کردن را آموخت و عدهای دیگر بر این باورند که انسانی که از کودکی با اینترنت خو گرفته، یاد میگیرد چگونه با حافظهی بی عیب و نقصی که چیزی را از یاد نمیبرد، زندگی کند.
مغز ما یاد میگیرد که یاد نگیرد؟
کارشناسانی مانند مایر شون برگر معفقدند که رو به زوال گذاشتن یکی از مکانیسم های رفتاری پایهای بشر که همان فراموشی است از معایب حافظهی صد در صدی عصر دیجیتال است. اما حافظهی صد در صدی گوگل با حافظهی بشر چه میکند؟
بتسی اسپرو (Betsy Sparrow) محقق آمریکایی از ماشین های جست وجوگر آنلاین و تاثیر آنها بر حافظهی ما سخن میگوید. یک اتفاق ساده او را به تفکر و تحقیق در این باره سوق داد. روزی مقابل تلویزیون به مغزش فشار میآورد تا نام هنرپیشهای را که در فیلم ایفای نقش میکند به خاطر بیاورد؛ بی نتیجه. از همسرش میپرسد، اما او هم نمیداند. پاسخ در گوگل است. تایپ یک کلمه و چند کلیک. گوگل، ویکی پدیا و شرکا همیشه حاضر به همکاری اند. پرسش از ما، و اما پاسخ: گوگل تصمیم میگیرد از که.
اسپرو با خود فکر میکند، آن وقتها که اینترنت نبود و شاید دانشنامهی خوبی هم در دسترس نبود، چه میکردیم. پاسخ ساده است، احتمالا پرسش را فراموش میکردیم. در عصر حافظهی دیجیتال اما گوگل به جای ما فکر میکند و به یاد میآورد. نتیجهی تحقیقات ۴ سالهی او در مجلهی «ساینس» منتشر شد. او در یکی از آزمایشها به دانشجویان گفته بود که اطلاعاتی را به خاطر بسپارند چون تا چند لحظهی بعد همه پاک خواهند شد. به گروه دیگر گفته شده بود اطلاعات در کامپیوتر باقی میمانند. گروهی که میدانست اطلاعات را هر وقت بخواهد میتواند بیابد، چیزی به خاطر نسپرده بود.
خلاصهی نتیجه تحقیقات او این بود: مغز ما یاد میگیرد که به خاطر نسپارد و این که نباید همه چیز را بدانیم، بلکه به جای به خاطر سپردن اطلاعات، میدانیم که کجا میتوان آنها را یافت. ذهن ما اینترنت را به عنوان حافظهای خارجی میشناسد؛ نتیجهای که تفسیرهای گوناگونی را به دنبال داشته است.
نیکلاس کار (Nicholas Carr) معتقد است که اکنون با وجود اینترنت و ماشین های جستجوگر آن لاین، ما در حال انتقال دانسته هایمان به شبکه ایم؛ یعنی در حقیقت در حال انتقال حافظه مان به شبکه، گوگل و ویکی پدیا برای ما حکم هارد اکسترنال را پیدا کرده اند.
دستهای از محققان معتقدند، این ایده جدید نیست. انسان همیشه آموخته است که خود را با پیشرفتها و امکانات جدید تطبیق دهد. انتقال دانستهها به جایی خارج از مغز همیشه صورت گرفته است. کتابها و کتابخانهها اولین یادگاری های این انتقال اند. مگر نه این که «نوشتن برای فراموش کردن است.» دانیل وگینر (Daniel Wegener) هم سی سال پیش در نوشتهای با نام transactive memory از یک حافظهی تعاملی جمعی سخن گفت. هر کس همه چیز را نمیداند و نباید هم بداند. حافظهی جمعی مهم است.
گوگل مثل یک کتابخانه نیست
اما کتابخانه با گوگل فرق های زیادی دارد. در تاریخ بشر همهی ابزاری که برای ذخیره سا زی آمده اند، گذشته را ضبط کرده اند. اما گوگل و حافظه های غول آسا درحال ضبط «ریل تایم» ما هستند. اشمیت بشارت ظرفیت ذخیرهی ۶۰۰ سال را داده است! تفاوت دیگر این که ارزش کتابخانه تنها به داده هایی است که در کتابها نگاشته شده، اما ارزش گوگل نه تنها در اطلاعات ذخیره شده که در شبکهای است که به آن دسترسی دارد. ارزش این «دانای کل» نه تنها «ادبی» که «اجتماعی» است.
حافظهی بشر در حال تخلیه و انتقال به روی سرورهای کنسرن های خصوصی آمریکایی است. این شرکتها هم اکنون نه تنها صاحب این حافظهها هستند که صاحب تمام خاطرات و تجربهها و مهمتر از آن ارتباط دانسته هایی هستند که شبکه را به وجود آورده اند. صاحب دانشی که کتابخانهای نیست و تا کنون قابل ذخیره شدن نبوده است.
نیکلاس کار میگوید: «وقتی ما به حافظه شخصی مان فرم میدهیم همزمان به ارتباطاتی که دانسته هایمان با یکدیگر دارند هم ساختار میبخشیم. گوگل نه تنها ذخیرهی فکتها را بر عهده میگیرد کاری که هیچ حافظهی اکسترنالی تا کنون نکرده که محاسبه، سازمان دهی، تفسیر و ارتباطی که به هنگام استفاده از این داده ها میبایست ایجاد شوند را نیز به جای ما به عهده میگیرد.»
ما هم به آسانی همه چیز را دست گوگل و ویکی پدیا میسپاریم. صرفه جویی در زمان و در فضای ذخیره سا زی؛ حافظه را خالی میکنیم تا جا برای چیزهای دیگر باز شود. اما چه بر سر شخصیت های ما میآید، وقتی که دانسته های اتصال دهنده هم از حافظه مان نقل مکان کنند؟ چه بر سرمان خواهد آمد اگر گوگل مسیریاب کل زندگی مان شود؟
مقابله با قدرت سیاسی و اقتصادی حافظهی گوگل
از سوی دیگر برخی کارشناسان صرف نظر از سود یا زیان گوگل برای حافظهی بشر میپرسند، با قدرت سیاسی و اجتماعی گوگل و فیس بوک و اپل چه باید کرد؟ چین با «ماشین جستجوگر بایدو» به جنگ با این جبهه برخاسته است. تحقیقات «آنالیزیز اینترنشتال» نشان میدهند که هم اکنون هفتاد و پنج درصد از پانصد میلیون کاربر چینی از طریق بایدو در اینترنت جستجو میکنند. سهم گوگل در این میان ۱۹ درصد است. از ایران هم مدت هاست که زمزمهی اینترنت و ماشین جستجوگر ملی (یاحق) شنیده میشود. اروپاییها هم برای ساخت ماشین جستجوگرشان دست به کار شدهاند و میلیاردها یورو هزینه میکنند. آنهایی که از سیطرهی گوگل بر حال و آینده بشر بیمناکند چاره را در موتور جستجوگری اروپایی میدانند که زیر سلطهی هیچ قدرت سیاسی و اقتصادی نباشد. شاید آن را باید بزرگترین پروژهی این دوره نامید.
بدبینان به قدرت حافظهی صد در صدی گوگل و انتقال بخشی از حافظه به اینترنت، میگویند شاید روزی فرا برسد که آن قدر از دانستهها تهی شده باشیم که تنها وقتی تصویرمان را روی صفحهی کامپیوتر میبینیم، خود را به یاد آوریم. اما بسیاری دیگر از کارشناسان ارتباطات و امور رسانه که شمارشان هم کم نیست، معتقدند، نوآوری های ارتباطی و تکنولوژیک تحت تاثیر این گونه بحثها قرار نمیگیرند و با لجاجت «سقراطی» نمیتوان از انتقال دانش به حافظهی بیرونی جلوگیری کرد.
لطفاً در مورد مطلب فوق ستاره بدهید :
طراحی سایت اینترنت هیچ چیز را فراموش نمی کند Rated 4.7 / 5 based on 8 reviews.
آیا این مقاله برای شما مفید بود؟